یکی دو روز پیش، سالگرد آغاز جنگ هشتسالهی ایران و عراق بود. بهانهی این نوشتار کوتاه هم همین است. گفتن اینکه در طول جنگ و بعد از آن دو شق اصلی از آثار ادبی تولید شدهاند و هنوز هم میشوند حرف جدیدی نیست. خیلیها دربارهاش گفته و نوشتهاند. یکی، آن دسته داستانها و شعرهایی که خودشان را به روایت مطلوب حاکمیت از جنگ متعهد میدانند و دیگر آن دسته آثاری که نگاهی مستقل و گاهی انتقادی به کلیت جنگ و اتفاقاتی که در آن سالها رخ داد دارند. گروه دوم طبعن خیلی مورد استقبال حاکمیت قرار نگرفتهاند و حتی پیش آمده که اثری هنری به خاطر نگاه متفاوتش به جریان جنگ سانسور یا توقیف شده باشد. مقالهای میخواندم از محسن حسام مظاهری در مجله هابیل که خیلی خوب این دو گروه را نامگذاری و تعریف کرده بود. حامیان «دفاعمقدس دولتی» و حامیان «دفاع مقدس مردمی». گروه اول بر اساس منافع و مصالح قدرت سیاسی فعلی خط قرمزهایی در رویکردش به جنگ دارد که دومی ندارد. مظاهری جایی از مقالهاش مینویسد: “راوی این گفتمان مردمی در بند شئون سازمانی و نهادی نبوده و مصلحتهای حکومتی و قواعد بخشنامهای برایش لازمالاجرا نیست. مخاطبان معدود آن هم آنقدر تنوع ندارند که وی مجبور به چارهاندیشی شود یا خود را به تیغ سانسور سپرد. نه باکی از افشای اسناد و اطلاعات احتمالی دارد و نه بیمی از برداشت و فهم مخاطب. نیز بینیاز است از اخذ مجوز وزارتی و رانت سازمانی برای روایت خود. آزاد آزاد است از هفت دولت و مصلحت و برای همین شایسته اعتماد است.”
مظاهری مقالهاش را به بهانه معرفی کتاب «اخراجیها: مجموعه خاطرات شهید احد محرمی از جنگ» نوشته. با خواندن تکههایی از این خاطرات، یاد کتابی افتادم که چند سال پیش خوانده بودم و هنوز هم خیلی قوی تصویر و حتی کلماتش توی ذهنم مانده است. کتاب «من قاتل پسرتان هستم» اثر احمد دهقان. دهقان خودش رزمنده بوده و طعم جنگ را از نزدیک چشیده است و آدمهای داستانهایش آدمهای جنگاند. آدمهایی که هنوز هم بین ما زندگی میکنند ولی جنگ را چشیدهاند و به چشم سر دیدهاند. خیلیها اصرار دارند ژانری در برابر ژانر ادبیات جنگ خلق کنند به نام ادبیات ضد جنگ و دهقان و خیلی هنرمندهای دیگر که نگاه انتقادی به جنگ داشتهاند را توی این دستهبندی قرار دهند. من این کاربرد کلمهی “ضد” را راستش خیلی نمیفهمم. کاری که دهقان و امثال او میکنند ارائه گزارشی “واقعی” از اتفاقات جنگ است. و این واقعگرایی ربطی به ضدیت ندارد. واقعیت جنگ، سیاه است و نوشتن این سیاهیها بخشی از حقیقت ماجراییست که ۸ سال تداوم داشت و نمیشود به راحتی انکار یا پنهانش کرد. احمد دهقان چه در آن کتاب و چه در کتابهای بعدیاش این نگاه را بسط میدهد. از توپ و تشر حاکمیت هم البته به دور نمیماند. بدیهیست که خط قرمزهایی که دهقان رد میکند در راستای تقویت ایدئولوژی حاکم نیست و تصاویری که او از جنگ میدهد خوشایند طبع آنها نیست. این کتاب را اگر نخواندهاید حتما بخوانید. فیلم پاداش سکوت ساختهی مازیار میری هم بر اساس داستان همین کتاب است. آن را هم اگر ندیدهاید ببینید. اگرچه بنا بر روال معمول فیلم به قدر خود کتاب قدرتمند و تاثیرگذار نیست ولی به یکبار دیدناش حتمن میارزد
پاورقیها:
این شعر را هم قبلن برای احمد دهقان به خاطر همین کتابش نوشته بودم و آن داستان معروف
متن کامل داستان من قاتل پسرتان هستم
کوتاه درباره احمد دهقان
صحبت از ادبیات و هنر جنگ مردمی شد. این را هم از قلم نندازم که مجموعه طرحهای جنگ خسروحسنزاده هم بسیار دیدنی است. اگر ندیدهاید از دست ندهید.